!!...يکيTrancelated by Rock3695

 

...پام Visit us at Forums.animworld.net

 

!!...پام خواب

 

...دارم خفه ميشم... نميتونم نفس بکشم...پام خواب

 

...لعنت... دارم خفه

 

!!...يکي

 

...آهاي... نجاتم بدين

 

!!!...پري-دريا يي

 

با هر جوش و خروش امواج جزيره ستو

 

...ناگاسومي, جواني که نجات پيدا کرد فهميد

 

.که بايد از وظايف و مسئوليتهايش دست بکشد

 

لطفا بخنديد

 

.اين آغار يک عشق پاک است

 

هي بابا

 

هنوز نرسيديم؟

 

جون من !حالم ديگه داره بهم ميخوره

 

!تو چته؟؟ مثلا جونيا

 

واقعا که چه پسر کم طاقتي

 

!موندم کي تو رو تربيت کرده

 

فکر کنم شماها نه؟

 

يخورده ديگه مونده فقط صبر کن و همونجا بشين

 

...تعطيلات تابستوني

 

من ميچسيو ناگاسومي ام

 

رفتم خونه ي مامان بزرگم تو جزيره ي درياي ستو

 

!!!!اتوبوسا فقط ساعتي 1 بار ميان؟؟

 

تعجب کردي؟

 

!جا خوردم

 

تازه !اينجا هيچ اتوبوسي شبا را نمي افتن

 

واسه ما اين عاديه

 

!خوب ,حدس ميزنم يه بچه شهري از سايتاما انو درک نکنه

 

! واي بابا ,حتما خيلي احساساتي شدي

 

واسه اينه که خيلي وقت بود که برنگشته بود اينجا

 

هي ,بابا

 

ها؟

 

ما تا الان خيلي به دريا نزديک بوديم

 

آره کوه نزديک درياست

 

سمت راستت ميتوني دريا رو ببيني

 

و سمت چپت هم ميتوني کوه رو ببيني

 

اين جزيره ي ستوٍ

 

جاده خيلي باريکه

 

مثل اينکه ميخواي سقوط کني

 

ناگاسومي ,آخرين بار که اومديم اينجا تو خيلي کوچولو بودي

 

!اَاَ, اصلا يادم نمياد

 

اينجوري مامان بزرگ؟

 

آره آره,بابا بزرگت رو خوشحال کردي

 

جدي؟

 

ببخشيدا

 

شما تازه برگشتيد و خودتونم شام درست کرديد

 

اين حرفا چيه مادر

 

ولي ما بايد زودتر ميومديم ديدنتون

 

واقعا نتونستم رئيسمو رو راضي کنم که زودتر بيايم

 

اشکال نداشت اگه شوهرتو ول ميکردي و با ناگاسومي ميوميدي

 

جان؟؟ ما بوقيم؟

 

تازه ناگاسومي هم ثبت نام مدرسشو ديروز انجام داد

 

آره آره

 

ميشه اينجور چيزا رو يادم نندازي؟

 

گرچه تعطيلات تابستونيه ولي ناگاسومي بايد به درساشم برسه

 

ما نمي تونستيم بيايم اگه ثبت نامش نمي کرديم

 

!اي بابا حالا شاهکار که نکردين

 

!چه پسر بي مصرفي

 

هه هه,بابات هميشه درسش ضعيف بود و به زور پاسشون ميکرد

 

!نگو اينا رو ديگه

 

و اون با يه زن خوشگل ازدواج کرد

 

اوا

 

و يه پسر با نمک داره

 

اين واقعا چيز خوبيه

 

!!!!!اون بهت گفت بانمک

 

خفه

 

واقعا از اينکه پسرم اينقدر بي مصرفه متاسفم

 

منم متاسفم چون پسر پسرتونم خيلي بي مصرفه

 

هي هي هي

 

به اخبار آب و هوا در شهرهاي مختلف توجه کنيد

 

... شروع يک جبهه ي پر فشار از قسمتهاي متنوع شرقي شيکوکو هوايي آفتابي را به ارمغان آورده

 

!!ناگاسومي

 

ها؟؟

 

!امروز هوا آفتابيه

 

!بزن بريم شنا

 

بابا, حالا ديگه نمي خواد جو زده شي و اينجا لخت شي

 

!از وقتي اومديم اينجا خيلي احساساتي شدي

 

تو يه بچه اي واسه چي هيجان زده نيستي؟

 

نکته : عصر شوا از 1926 شروع و به 1989 ختم شد , اين عصر نشان امپراطوري قبليه ژاپنه

!مثل بچه هاي عصر شووايي

 

وقتي تعطيلات تابستوني شروع ميشه

 

 

!بايد از شدت هيجان هينقدر ديونه بازي درآري تا آخر خون دماغ شي

 

تو چه چيزي رو از کار بچها تصور ميکني؟

 

!راستي بابا من مال عصر هيسي ام

نکته : عصر هسي از 1998 شروع و تا به حال ادامه داره و نشان امپراطوريه حال ژاپنه

 

 

اه اه اصلا اهل حال نيستي

 

آهاااااااان نکنه شنا بلد نيستي؟؟؟

 

هه چي ميگي ؟ مگه ميشه؟

 

!کمک

 

!!!ک...مک

 

!...دارم غرق ميشم

 

...دارم خفه ميشم... نمي تونم نفس بکشم

 

...دارم خفه ميشم ...ميميرم ...دارم ميميرم

 

...بابا

 

...مامان

 

...يکي ...يکي

 

يکي ...نجاتم بده

 

ناگاسومي

 

هي ناگاسومي

 

کجا بودي؟ نتونستم پيدات کنم

 

پس اينجا واسه خودت خوابيده بودي؟

 

!فکر کردم غرق شدي

 

ب...ابا؟

 

اره من باباتم

 

چيششش,وقتشه برگرديم خونه مامان بزرگت

 

!...بابا, من

 

ههم؟

 

!من مطمئنم که غرق شدم

 

...و اينجا بيدار شدم

 

غرق شدي؟

 

يعني ميگي بعد از اينکه غرق شدي موجا آوردنت اينجا؟

 

...اما من مطمئنم

 

...ههمم

 

...شايد

 

شايد... يه پريي درياي نجاتت داده

 

پريي درياي؟

 

بش اعتقاد داري؟

 

اينقدر خيال پردازي نکن , ديگه وقت رفتنه

 

بد ميشه اگه سرما بخوري

 

 

من قبلنم غرق شدم

 

بابا, وايسا !اصلا گوش ميکني؟

 

ناگاسومي ,ميخواي بگي يه پريي دريايي نجاتت داده؟

 

!جدي ميگم مامان بزرگ

 

......من

 

اينقدر چيزاي خجالت آور نگو

 

!موندم کي تو رو تربيت کرده

 

فکر کنم شمايي که اينجا نشستين,نه؟

 

هيچ پريي دريايي تو سايتاما نيست؟

 

مادر, لطفا به حرفاش گوش نکنيد

 

جدي ميگم! مطمئنم !يدونشونو ديدم

 

افسانه هايي درباره ي پريي هاي دريايي در جزيره ي ستو هست , مخصوصا اطراف اينجا

 

افسانه هايي درباره ي پريي هاي دريايي؟؟

 

!اگه افسانه ها حقيقت داشته باشن , اين قضيه با دردسر تموم ميشه

 

...دردسر تموم ميشه

 

!مادر , ناگاسومي گرما زده شده داره چرت و پرت ميگه

 

!چرت و چرت نيست

 

اواا, موندم کي تو رو تربيت کرده؟

 

احتمالا شماها ,نه؟

 

همونطوري که گفتم اون يه دختر بود با موهاي بلند

ااا ...عصرتون بخير-

 

....ميدوني ميگن پري دريايياي خوشگل موهاشون بلنده

 

بله؟؟

 

اين موقع از روز مهمون داريم؟

 

 

...اون خيلي خوشگل بود

 

....آره , دقيقا مثل همين دختره بود

 

!!خفه خون

 

تو دختر کي هستي؟

 

از ملاقاتتون خوشبختم

 

اسم من ستو سانه

 

ستو سان؟؟

 

دوست ناگاسومي ما؟

 

...اون نبايد اينجا هيچ دوستي داشته باشه ,اما

 

ناگاسومي؟

 

جانم؟

 

ناگاسومي-سان

 

...من ...من

 

!ناگاسومي-سان لطفا منو زن خودت کن

 

زن ...زن ...منو زن خودت کن؟

 

...ااا ...ميدونم که اين خيلي غير منتظرست

 

اما اميدوارم که ناگاسومي-سان مسئوليت کاري که بعد از ظهر کرد رو بپذيره

 

...مسئوليت کاري کي بعد از ظهر کرد...پذيرفتن مسئوليت

 

ها؟؟ چي؟؟

 

!!!اي بيشرف

 

پدر سوخته !!کدوم گوري اين کار بي ناموسيو کردي که من نميدونستم؟؟

!!عدم نظارت صحيح !!!بي کفايتي

 

!مجبورم کردي از ضربه ي چپ افسانه ايم استفاده کنم

 

بابا, تنها کاري که من کردم غرق شدن بود

 

 

راستي, منظورت از کار بي ناموسي چي بود؟؟

 

همچين کاري کردن اونم وقتي دبيرستانيي؟؟

 

!!بي مصرف !!بي مصرف

 

!مامان , مگه من چيکار کردم؟

 

ميبخشيد که دير وقت مزاحم ميشيم

 

يه ياکوزا؟؟

 

!!ولي خدايي اوني که وسطه خيلي خوشتيپه

!!گرويدن قلب به سويي ديگر

 

 

خانوم؟؟

 

...پس خودشه؟يالا...بنال

 

معلوم نبود چي ميشه اگه همينجوري ساکت ميمونديم

 

بسه ديگه... ساکت شين شما دوتا

 

چ...چشم

 

ما نوچه هاي بانو سان هستيم

 

واسه همين اومديم شما و پدر و مادرتونو به يه سفر کوتاه ببريم

 

پدر و مادر بانو سان , يا همون رئيساي ما ميخوان با شما رودررو صحبت کنن

 

!!اون دختر يه ياکوزاِ؟؟

 

لطفا با ما بيايد

 

همونطور که فکر ميکردم به دردسر ختم شد

 

...اِاِ... چيزه

 

ميتونم بپرسم واسه چي اومديم اينجا؟

 

خيلي خوب , شما ها

 

لطفا شما اول بريد

 

پس اينا ميخوان ما رو بکشن؟؟

 

...ناگاسومي

 

!بابا! مامان

 

دارم ميرم پايين

 

اون ميخواد چي کار کنه؟

 

!نميتونم نفسمو نگه دارم

 

پ-پ-پ-پ-پ-پ-پ-پ-پ-پ-پري دريايي؟؟

 

!همون دختر بعد از ظهري ست

 

!پسر

 

!پسر

 

پسر , حالت خوبه؟

 

!ماسا

بله؟

 

(CPR)!تنفس مصنوعي

 

 

!بيدارم !بيدارم

 

...واييي.... ميدونم که خيلي بده ولي

 

!مثل قبل شو خانوم

 

!يالا , نگران من باشيد ديگه يخورده

 

حالا ايجا ديگه کجاست؟

 

ماسا-سان کسيه که اولين بوسمو بهش دادم؟

 

خيلي حسوديم شد

 

خانوم !!بعدا در اين مورد حرف ميزنيم

 

پسر, مثل اينکه حالت خوب شده

 

ايجا ديگه کجاست؟

 

آه ه ه, ناگاسومي-کون اين خونه ي سان-چان اينا تو ته درياست

 

اينجا خونه ي يه پريِ درياييِ

 

مرسي که تا اينجا اومدين

 

,من پدر سان و رئيس باند ياکوزايي ستو در جزيره ي درياي ستو

 

ستو گوزابورا هستم

 

و من هم همسرش ستو رِن هستم

 

!اونا ياکوزاهاي واقعي ان

 

!بچه ي ضايع

 

!واقعا کي تو رو تربيت کرده؟

 

,دليلي که من مجبورتون کردم که بياين اينجا

 

واسه اينه که دختر من امروز جون پسر شما رو نجات داده

 

راس ميگه؟

 

!بايد به مامان ميگفتي

 

مگه من نگفتم که يه پريِ دريايي نجاتم داده؟

 

...گوش کنيد مهمونا

 

:ما پريهاي دريايي يه قانون داريم

 

,پريِ دريايي که هوييتش توسط انسانها فاش ميشه

 

!با اعدام مجازات ميشه

 

مجرمو وارد حباب دريايي ميکنيم به زندگيش خاتمه ميديم

 

و اين چيزيه که به هيچ وجه نميشه تغييرش داد

 

غم انگيزه !نيست؟

 

ها؟

 

!ب-ب-بله

 

...خوب آره

 

!اين همش تقصير شماست

 

آخه چرا دختر من بايد به خاطر نجات يه انسان بميره؟؟

 

!من نمي دونم چرا !حتي اگه ازم بپرسين

 

!عزيزم

 

...پس در موردش فکر ميکنم

 

...اگه اعدام واسه فاش شدن هوييت باشه

 

!همه چي حل ميشه اگه اونايي رو که اينو فهميدن رو بکشم

 

!وايسا !تورو خدا منو نکش

 

!رئيس , آروم باش !رئيس

 

مشکلي نيس ,بسپاريدش به من

 

!جااااان

 

!!الان وقتش نيست که مادر و پسر تو شيفتگي افراط کنن

 

!ولم کن !ولم کن

 

!پدر , بس کن

 

,اگه اون کارو بکنيد

 

هيچ وقت نمي فهمي کي واسه چي من اونو نجات دادم

 

اگه فکر ميکنيد که داريد کار درستو ميکنيد بکشيدشون , ولي اين بر خلاف شان ماست

 

...ولي سان , ما پري دريايا بايد

 

!کسي که اونو نجاتش داده منم

 

!من وسط راه تسليم نميشم

 

من خودم اينو تا اخرش خوندم

 

بياين , هر کاري ميخواين باهام بکنين

 

!لعنتي! اين هرفو نزن سان!التماست ميکنم !بزار بابا اينارو بکشه

!رئيس ,آروم باش

 

 

ناگاسومي , فکر نکنم با صحبت به جايي برسيم

 

!بابا! لطفا تو يه کاري بکن

 

مي بخشيد

 

شوهرم سريع از کوره در ميره

 

بنظر مياد که نمي تونيم قانعش کنيم

 

...آهان

 

البته دخترمم همينجوريه ,معمولا خيلي مطيعِ ولي اونم بعضي وقتا سمج ميشه

 

آه-ها

 

به هر حال, ناگاسومي-کون

 

ما بايد راهي پيدا کنيم که واسه تو و سان خوب باشه

 

اوووووووه؟

 

!رِن , بهشون نگو

 

...هي ناگاسومي-کون

 

...واسه چي تو و سان

 

ازدواج نکنيد؟

 

ها؟

 

ازدواج...؟

 

همه چي حل ميشه اگه کسي که هوييتمونو ميدونه از خودمون باشه

 

ناگاسومي-کون تو هم ميخواي که شوهر يه پريِ دريايي باشي , درسته؟

 

...خانواده ي ناگاسومي

 

من اصلا راضي نيستم , اما حالا که اينجورياس

 

همه چي حل ميشه اگه اون با دختر خوشگلِ من , سان خوشگله ازدواج کنه

 

يا اينکه , من همه اوآدمايي رو که هوييت واقعي مارو ميدوننو بکشم

 

...گرفتيد ,نه؟ شما دوتام هوييت ما رو ميدونيد

 

...خانواده ي جوون ناکام

 

دختره عاليه نه؟ ناگاسومي؟

 

فوق العادس! دختره مثل ماهِ

 

!منو نيگا کنيد وقتي حرف ميزنيد

 

چي داري ميگي ؟ بابا هميشه ازت محافظت ميکنه , درسته؟

 

!پس ضربه ي چپ افسا نه اي چي؟

 

!!بابات فقط ميتونه روزي يه بار از اون تکنيک استفاده کنه

 

چي ميگيد؟؟

 

من دارم دخترمو ميدم به شما اون وقت شما ناراحتين؟؟

 

!ن-نه , مشکل راجبِ احساس ناراحتي کردن يا نکردن نيست

 

م-م-مشکل سرِ احساساته

 

...ميدونيد....خيلي قشنگ نيست که ديگران برات اين تصميمو بگيرن

 

...ما واقعا ...هنوز همديگرو نميشناسيم

 

!خفه , اي بيشرف

 

زندگي سان تو خطره ,اونوقت تو هي داري زِر ميزني؟؟

 

اخه من چطوري ميتونم سانِ با ارزشمو دست زباله ي ضايعي مثل تو بدم؟؟

 

!فقط بايد بکشمت

 

!عزيزم

 

تو ميخواي تصميمِ يه زنُ که اونو با قلبش گرفته خراب کني؟

 

!ماسا , نزار فرار کنه

 

...تو

 

همون کسي هستي که اولين بوسمو بهش دادم؟

 

ناگاسومي-سان , به خاطر اين اتفاقا , تو تا الان بايد مرده باشي

 

!پس فقط آروم باش و دوبا ره بمير

 

!!!!!!نمي خوام

!در نرو

 

 

!نمي زاريم فرار کني نِفله

 

!اين در چرا وا نمي شه

 

!جون مادرت وا شو

 

!کدوم گوري رفت؟

 

...آب اونو از اتاق برد

 

!!کوسه فوجيشيرو , بخورش

!کوسه فوجيشيرو؟

 

 

!!!!بيگير منوووو

(鮫, Shark)!اين چرا مثل بقيه نيست؟

 

 

...ببخشيد , فوجيشيرو-سان

 

م-مرسي ,شما سان-چان هستي؟درسته؟

 

زود باش , ما بايد زودتر فرار کنيم

 

اون... دوباره منو نجات داد

 

اگه همين راهو ادامه بدي از اينجا خارج ميشي

 

...سان-چان , تو

 

!دُم ماهي

 

تو خشکي همه چيزو به من بسپار

 

اِاِ ...ناگاسومي-سان , مگه اوني که بايد فرار کنه تو نيستي؟

 

!سان-چان ,اگه من فرار کنم, اونوقت تو ميميري

 

من باهاش مشکلي ندارم

 

نه! هيچ کس نيست که باهاش مشکل نداشته باشه

 

تو خوبي , سان-چان؟

 

تو چي , ناگاسومي-سان؟

 

خوبم, خوبم

 

پدر جان ديگه دنبالمون نيست , درسته؟

 

..."پدر جان"

 

!نه نه! منظورم بابات بود !اصلا منظور ديگه اي نداشتم

 

اما حالا که منو با خودت آوردي ,پدر تا آخر دنيا دنبالموت مياد

 

!ميتونم تصور کنم

 

ولي خوب ,به نظر الان ديگه همه چي امنه

 

...راستي

 

همم؟

 

چرا قوانينتونو شکستي و منو نجات دادي؟

 

چرا؟

 

,ناگاسومي-سان ,اگه من آدمايي رو که تو دردسرن رو رها کنم

 

!اين ,دور از شان پري دريايي هاي جزيره ي ستوِ

 

(仁侠, Chivalrous Spirit) راهِ بي ...پايان روحيه ي سلحشوري(Ninkyo)

 

(人魚, Mermaid)(Ningyo)!!ازآن پريهاي درياييه

 

اما, من بخاطر خودخواهيم همش براي نا گاسومي-سان دردسر درست کردم

 

به خاطر اين بود ناگاسومي-سان , حالا ديگه عيب نداره اگه تنهايي فرار کني

 

!اي بيشرف , پس تو اينجايي

 

داشتم دنبالت ميگشتم

 

!نمي توني از دستم فرار کني

 

!برو , اُختاپوس ناکاجيما

 

!!من اينجام

!چقدر بزرگه

 

 

!ولي صداش بانمکه

 

!دخلشوآوردم

 

!ناگاسومي-سان

 

اينم از اين

 

!پدر

 

زماني که با هم گذرونديم خيلي کم بود , پسر

 

خودتو اماده کردي؟

 

...حتي اگه فرار کنم

 

حتي اگه فرار کنم بازم مشکل حل نمي شه

!عزيزم

 

!ناگاسومي

 

پدر!بس کن

 

 

!خودشه , اگه بميري همي چي حله

 

!اي بيشرف

 

!پدر جان

 

!لطفا دخترتونو بدين به من

 

!اوه ه

 

!واي ي

 

هاااا؟

 

...اِ اِ اِ؟

 

خودشه

 

!من بايد روحيه ي سلحشوري سان-چانو حفظ کنم

 

فعلا , ميتونيم يه عروسيه سمبليک داشته باشيم

 

و بعدا , هر کاري که سان-چان بخواد براش ميکنم

 

خيلي غيره منتظره بود , احساس خجات ميکنم

 

...اِاِ ,پدر

 

...مثل اينکه اينجورياس

 

...بيشرف

 

سان خوشگله , دختر خوشگل منه

 

!اون هيچ وقت با کسي ازدواج نمي کنه

 

!عزيزم بسه , بيا ديگه بسپاريمش به دخترمون

 

!عمرا !عمرا !حشره اي که سعي ميکنه سانو از من بگيره بايد با اين سنگ تو اعماق درياي ستو غرق بشه

 

پس زندگي من قراره به آخر برسه و مهم نيست که من چي رو انتخاب کنم؟؟

 

!رئيس, آروم باش

 

!پدر , داري چيکار ميکني؟

 

تابستون . جزيره ي درياي ستو

 

...من , ميچسيو ناگاسومي ,رفتم خونه ي مامان بزرگم

 

و يه پريِ دريايي رو به همسري گرفتم

 

!پدر جان , غلط کردم

!به من نگو پدر جان؟

 

!پدر

 

 

!برو به جهنم

 

!ناگاسومي-سان